همراه لحظه هام...

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد...

همراه لحظه هام...

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد...

پیشنهاد جدایی

دیروز بعد از ظهر یه سر رفتیم بالا شهر و تو دامنه کوه 

همسر که بچه جنوبه و تا حالا برف ندیده واسش برف خیلی جالب بود و اونجا کمی هم سرسره بازی کرد 

خلاصه اینکه احساس شادی و شادکامی می کردیم 

برگشتنی هم سری زدیم به بازار یه کم لوازم آرایش و گل مصنوعی و ... خریدم. 

خلاصه اینکه تو ماشینم کلی با همسر حرف زدم که حالا که داره خدمتت تموم میشه 

حالا که داره اوضاع زندگیون روبه راه می شه الکی اجازه نده بهترین روزای زندگیمون بابت هیچ و پوچ و حرفهای مفت این و اون خراب شه! 

ما اومدیم خونه و فیلم سوپر استارو از شبنکه من و تو1 نگاه کردیم  

وقتی فیلم تموم شد یه دفعه دیدم همسر رفت خوابید رو تخت و پتو رو کشید رو صورتش و باز بغ کرد! 

خدا می دونه تا چه حد احساس نا امیدی کردم! 

تو این چند روزه نهایت سعیم و کرده بودم که خونه رو تر و تمیز و خوشکل نگه دارم 

خودم و خوشکل کنم و سرحال و پر انرژیتر از همیشه باشم و... 

وقتی دیدم باز رفته تو این حالت احساس خیلی بدی بهم دست داد... 

انگار دنیا رو سرم خراب شد! 

گیر دادم که باز چی شده؟  

گفت ولم کن میخوام تنها باشم و اینا 

خلاصه بعد کلی اصرار من گفت: 

هیچی تو خیابون وقتی از ماشین پیاده شدی یکی دو نفر نگات کردن و ... 

خلاصه اینکه اولا مرده شور فرهنگ مردم ایران و ببرن که اینقدر ندید بدید و نفهمن که حالا یه زن چاق می بینن این حرکات و از خودشون نشون میدن اما من واسم عجیب بود که همسر چند ساله داره با این چیزا برخورد می کنه چرا هیچ وقت تا این حد به هم نمی ریخت؟! و جوابشم مشخص بود زر زرای برادرش روش تاثیر گذاشته بود... 

دیگه واقعا حالم بد شد و احساس کردم همسرم اصلا نفهمیده چیکار کرده و کاملا نفهمیده و نسنجیده با من ازدواج کرده... 

در نهایت اینکه بهش گفتم بیا از هم جدا شیم... 

بماند که چند ساعتی هر دو گریه کردیم و اونقدر همسر گفت نمی تونم و من گفتم باید اینکارو بکنیم که فشارم اومد پایین و داشت کارم به بیمارستان کشیده می شد... 

آخرش اینکه بعد از 5 ساعت گریه بیهوش شدم! 

الان تازه از خواب پاشدم و درد خفیفی تو قفسه سینمه. 

احساس شکست و ناتوانی می کنم و البته با نهایت عشقی که به همسرم دارم هنوز هم فکر می کنم باید از هم جدا شیم... 

تا ببینیم چی پیش میاد و خدا چی میخواد... 

برای آرامش قلب و روانمون دعا کنید موج منفی بدی افتاده تو زندگیمون مثل طوفان عظیمی که می خواد همه چی رو نابود کنه............ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد